جدول جو
جدول جو

معنی گنج بار - جستجوی لغت در جدول جو

گنج بار
گنج خانه، گنج دان، جای گنج، گنجینه
تصویری از گنج بار
تصویر گنج بار
فرهنگ فارسی عمید
گنج بار
جایی که در آن گنج بسیار باشد: بیارم نشانش بر تخت یار وزان پس گشایم در گنج بار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گنج بان
تصویر گنج بان
نگهبان گنج، خزانه دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنج دار
تصویر گنج دار
دارندۀ گنج، دارای گنج، نگهبان گنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنج باد
تصویر گنج باد
گنجی که بی رنج و زحمت به دست آید، گنج باد آورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنج دار
تصویر گنج دار
دارنده گنجخداوند خزانه، نگاهبان گنج حافظ خزینه
فرهنگ لغت هوشیار
نگاهبان گنج محافظ خزانه: من مراو را در مدیحی روستم خواندم همی وین چنین باشد که خوانی گنج نه را گنج بان (فرخی)، خداوند گنج صاحب خزانه: این که برتست گنج علم خدایست چون که سوی گنجبان او نگرایی ک (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنج بر
تصویر گنج بر
برنده گنج حامل گنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنج دان
تصویر گنج دان
خزانه، گنجینه، جای نگه داری گنج، برای مثال همه گنج این گنج دان آن توست / سر و تاج ما هم به فرمان توست (نظامی۶ - ۱۱۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنگ بار
تصویر تنگ بار
آستان و درگاهی که بار یافتن در آن دشوار باشد، برای مثال دل شه در آن مجلس تنگ بار / به ابرو فراخی درآمد به کار (نظامی۶ - ۱۰۷۹)، ویژگی کسی که هیچ کس را نزد خود بار ندهد و راه یافتن به او ممکن نباشد، از نام های باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
آنکه گنج پیدا کند: چرا روی آن کس که شد گنج یاب ز شادی بر افروخت چون آفتاب ک (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی که بوسیله آن حجم اشیایی را که شکل هندسی منظمی ندارند اندازه گیرند. این آلت تعبیه شده از یک استوانه شیشه یی که داخل آن آب می ریزند. جسم مورد نظر را در داخل این استوانه فرو میبرند و از روی مقدار ارتفاع آب استوانه حجم این جسم معین میشود میزان الحجم ترسیمی
فرهنگ لغت هوشیار
جای نگهداری گنج گنجینه مخزن: ازان گنج دان کان همه گنج داشت نه خود بر گرفت و نه کس را گذاشت. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنج داری
تصویر گنج داری
خداوند گنج بودن، نگاهبانی گنج
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که گنج بخشد: آن شاه گنج بخش که از بیم جود او در کوه زر و سیم طبیعت نهان کند. (مسعود سعد)، سخاوتمند سخی جوانمرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنج بانی
تصویر گنج بانی
نگاهبانی گنج، خداوند گنج بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر بار
تصویر گهر بار
مخفف گوهر بار، مجازاً گریان
فرهنگ لغت هوشیار
نام گنجی است از گنج های جمشید که گنج گاوان و گنج گاومیش هم گفته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنج بخش
تصویر گنج بخش
آنکه گنج ببخشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنج گاو
تصویر گنج گاو
در موسیقی کهن ایرانی از الحان سی گانۀ باربد موسیقی دان دوره ساسانیان برای مثال چو گنج گاو را کردی نواسنج / برافشاندی زمین هم گاو و هم گنج (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنج یاب
تصویر گنج یاب
آنکه گنج پیدا کند، دستگاهی که محل پنهان شدن گنج را مشخص می کند
فرهنگ فارسی عمید
پارسی تازی شده انگبار از گیاهان دارویی درست گردیدن نیکو شدن گیاهی از تیره ترشکها که ریشه اش دور خویش پیچیده و در تداوی بعنوان قابض بکار رود انارف برسیان دارو پرشیان دارو
فرهنگ لغت هوشیار
ساحل جزیره، مجموعه چند جزیره نزدیک بهم مجمع الجزائر: همان تا بدین گنگبار از شگفت چه بینیم کان یاد باید گرفت. (گرشا)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی علفی از تیرۀ ریواس با ساقه های نازک و گل های خوشه ای سرخ رنگ که ساقۀ زیرزمینی آن در طب برای معالجۀ بواسیر، اسهال، درد گلو، ورم لثه، اسکوربوت و جرب به کار می رود، برشیان دارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنجار
تصویر گنجار
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنجار
تصویر گنجار
سرخییی که زنان بر روی مالند غازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجار
تصویر گنجار
((گُ))
سرخاب
فرهنگ فارسی معین